فرصتسازی فراسرزمینی در قاره سیاه
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۰۲۲۴۸
دولت سیزدهم در ادامه سیاست خارجی متوازن خود، این بار بسط و گسترش روابط خارجی با کشورهای آفریقایی را در دستورکار خود قرار داده است.
به کزارش مشرق، رئیسجمهور، شب گذشته به قاره آفریقا سفر کرد تا به همراه تیمی از هیئت دولت با مقامات سه کشور کنیا، اوگاندا و زیمبابوه دیدار کند. آفریقا ۵۳ کشور دارد که دولت سیزدهم روابط خود با این قاره را از این سه کشور شروع میکند؛ سه کشوری که از لحاظ زمینه همکاری و فرصت بازار در صدر لیست اولویتها قرار دارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امروز بسیاری از کشورهای دنیا از جمله چین، روسیه، ترکیه، آمریکا، عراق به فرصتهای اقتصادی قاره آفریقا توجه دارند و با تعریف سازوکارهای مختلف فیمابین، برای خود محلی از درآمدزایی ایجاد کردهاند. ایران تا امروز از این نگاه راهبردی فاصله داشته و آنچنان که باید و شاید به سراغ بازار کشورهای آفریقایی نرفته است.
از آخرین باری که رئیسجمهور ایران به قاره سیاه سفر کرد حدود ۱۱ سال میگذرد، حسن روحانی در طول دو دوره ریاستجمهوری خود هیچ سفری به کشورهای آفریقایی نداشت و تنها یک بار محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دولت قبل اواخر دوره دوم، به سنگال، برزیل و برخی کشورهای این قاره رفت؛ سفری که در عمل دستاوردی نداشت.
ایران در مجموع در ۲۱ کشور آفریقایی سفیر داشت اما در دولت روحانی به دلایل مختلفی این عدد به ۵ سفارتخانه کاهش یافت و سطح سفیران به کاردار تنزل پیدا کرد. گرچه علت این سقوط در روابط فیمابین، مشکلات اقتصادی معرفی شد، اما نیم نگاهی به سیاستهای دولت قبل نشان میدهد که تمرکز تمام خود را بر جلب نظر کشورهای اروپایی و آمریکا گذاشته و چشم بر سایر فرصتها بسته بود.
البته غفلت نسبت به بهرهبرداری از استعدادها و پتانسیلهای بالقوه در آفریقا محدود به دولت یازدهم و دوازدهم نمیشود. میتوان گفت اکثر دولتها در سالهای پایانی استقرار خود یاد آن میافتند که نیم نگاهی به فرصتهای اقتصادی کشورهای این قاره داشته باشند و بعضاً تعاملاتی ایجاد کرده که در نهایت کار به جایی نبرده و اهداف را محقق نساخته است.
دولت سیزدهم به دنبال نگاه ویژه به تقویت مناسبات با کشورهایی که زمینه مساعدی برای گسترش همکاریها دارند؛ از ابتدای کار خود، تعامل با اوراسیا، آمریکای لاتین و آفریقا در دستور کار قرار داده است و حالا سفر به سه کشور آفریقایی، نقطه عطف دیگری در تبلور این نگاه است.
هدف ایران از این حضور و همکاری با آفریقا، تقویت و تحکیم چندجانبهگرایی است. همچنانکه دولت سیزدهم نفی سلطه و یکجانبهگرایی را با جدیت در دستور کار خود قرار داده است. صاحبنظران بر این عقیدهاند که آفریقا به عنوان قاره بکری که منابع غنی بسیاری دارد در معادلات قدرت در آینده میتواند اثرگذار باشد و در توازن قدرت در صحنه جهانی نقشآفرینی کند.
با توجه به اینکه رئیسی زودتر از موعد مرسوم سراغ کشورهای آفریقایی رفته است، به نظر میرسد با جدیت تحقق اهداف اقتصادی از این طریق را دنبال میکند. پیشبینیها و برخی اخبار شنیده شده حاکی از آن است که رئیس دولت تا پایان سال ۱۴۰۲ سه سفر دیگر نیز به آفریقا خواهد داشت تا فاصله موجود میان جایگاه فعلی و نقطه بهرهوری را به حداقل برساند.
آفریقا؛ در مسیر جهانی شدن
قاره آفریقا با حدود ۲۰ درصد از وسعت خشکیهای جهان و ۱۴ درصد جمعیت جهان، مجموعهای از کشورهای در حال توسعه است که درجات پیشرفت و توسعه متفاوتی دارند، اما مقاصد رئیسجمهور در این سفر، کشورهای ثروتمندی به لحاظ فرصت، منابع و بسترهای فعالیت اقتصادی هستند.
گرچه معمولاً با شنیدن نام این قاره، فقر و قحطی در ذهنها متبادر میشود اما بر اساس آمار نهادهای بینالمللی، از ۵۴ کشور آفریقا، ۱۱ کشور ذخایر نفتی دارند که جمعاً ۹/۸۷ میلیارد بشکه است .۱۰ کشور آفریقایی از صادرکنندگان نفت به سایر نقاط جهان هستند.
همچنین ۹۶ درصد الماس، ۹۰ درصد کروم، ۸۵ درصد پلاتین، ۵۰ درصد کبالت، ۵۵ درصد منگنز، ۴۰ درصد بوکسیت، ۱۳ درصد مس، ۵۰ درصد فسفات، ۶۵ درصد طلا و ۳۰ درصد توریوم و اورانیوم جهان به صورت طبیعی در این قاره ذخیرهشده است. علاوه بر این فلزات ارزشمندی همچون آهن، قلع، روی، سرب، ذغالسنگ، سنگهای قیمتی و نیکل به میزان قابل توجهی در این قاره وجود دارد.
این قاره با توجه به وجود چهار تنگه استراتژیک دریایی یعنی تنگههای سوئز، جبلالطارق، باب المندب و دماغه امید نیک از نظر موقعیت جغرافیایی اهمیت ویژهای دارد و از آنجا که بین قارههای اروپا و آسیا واقع شده، موقعیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک دارد. از این منظر، برقراری تعاملات تجاری بر مبنای تهاتر میتواند به هر دو طرف منفعت برساند.
از طرف دیگر کشورهای آفریقایی حدود یکسوم اعضای سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای وابسته را تشکیل میدهند، بنابراین بسیاری از کشورهای جهان برای پیشبرد هدفهای بینالمللی خود، به حمایت این کشورها نیازمند هستند. لذا نقش بینالمللی کشورهای آفریقایی همواره در تحولات جهانی مؤثر و مورد توجه است.
نکته قابل توجه آن است که آفریقا در مقایسه با آمریکای لاتین و سایر نقاطی که فرصتهای مشابهی دارند، به مراتب بیشتر به دنبال جهانی شدن است. آفریقا ضمن آنکه بازار مصرفی خوب آفریقا، میتواند یکی از مقاصد ایران برای صادرات ماشین، تجهیزات پزشکی، تراکتور و سایر تولیدات فناورانه باشد.
از سوی دیگر آفریقا منطقهای است که دوسوم از سرزمینهای قابل کشت آن بلااستفاده مانده و فرصت خوبی برای همکاری در زمینه کشت فراسرزمینی به شما میرود. به نظر میرسد اگر تعامل با آفریقا و کشورهایی که فرصتهای اقتصادی دارند با مدیریت مؤثر علمی و اجرایی پیش برده شود، میتوان یک معامله برد برد را رقم زد. از آنجا که کشورهای یاد شده ظرفیتهای بالقوه بسیاری دارند و از طرف دیگر ایران نیز، ابزارهای مورد نیاز برای بالفعل کردن این ظرفیتها را در اختیار دارد، میتوان گفت این یکی از بسترهایی است که در اختیار ایران قرار دارد تا از آن درآمدزایی کند.
غفلت بخش خصوصی از فرصتهای قاره سیاه
روشن است که حضور و فعالیت بخش خصوصی در این مسیر بسیار کارساز است. متأسفانه به دنبال بی توجهی بخش دولتی به این قاره، فعالان تجاری و اقتصادی در بخشهای غیردولتی نیز از فرصتهای آفریقا بیخبرند و امروز تمایل یا رغبت آنچنانی برای فعالیت در این حوزه را ندارند.
البته با توجه به آنکه مشکلات حمل و نقل یکی از مشکلات همیشگی در مسیر تجارت و همکاری با کشورهای آفریقایی بوده، شناخت کافی از بازار کشورهای آفریقایی آنطور که باید توسعه نیافته است و به نظر میرسد نگاه به آفریقا واقعی نیست و تصویر ضعیفی نسبت به کشورهای این قاره وجود دارد در حالی که برخی از آنها بسیار ثروتمند هستند.
توسعه همکنشی با کشورهای آفریقایی میتواند فارغ از دستاوردهای اقتصادی، فضای خوبی در حوزه سیاسی دیپلماسی کشور آغاز کند. سفر رئیس جمهور به چند کشور آفریقایی، تصور غالب جریان غربگرا را به حاشیه میبرد و در مجامع جهانی ادعای منزوی شدن ایران به لحاظ دیپلماتیک را مخدوش میکند. این تعاملات یکی از مصادیقی است که میتواند تحریمهای آمریکا را در افکار عمومی و حتی در سطح رسانههای بینالمللی، کمرنگ سازد.
فارغ از همه اینها، ایران از طریق برقراری ارتباط و داد و ستدهای فناورانه و گسترش صادرات علمی خود میتواند تلاش کشورهای دیگر مبنی بر آنکه چهرهای نظامی و امنیتی از ایران بسازند را خنثی کند و جلوهای مبتنی بر دستاوردهای تکنولوژی محور و دانشبنیان از جمهوری اسلامی بسازد.
نگاهی که باید اصلاح شود!
جعفر قناد باشی کارشناس مسائل آفریقا درباره اهمیت ایجاد روابط با قاره آفریقا، میگوید: «کشورهای آفریقایی ظرفیتهای اقتصادی و تجاری فوق العادهای دارند که به واسطه همین ظرفیتها، بسیاری از کشورهای صنعتی و نیمه صنعتی جهان به دنبال برقراری روابط با آنها هستند؛ البته این قابلیتها تنها مربوط به عرصه تجارت کالا نبوده و دیگر ظرفیتها را نیز شامل میشود.»
وی یادآوری میکند: «نوع نگاه ما به تجارت با آفریقا در گذشته سبب شده بود تا آفریقا را فقط بهعنوان مقصدی برای صادرات ببینیم؛ درحالیکه نیمی از هزار و ۱۰۰ میلیارد دلار حجم مبادلات جهان با کشورهای آفریقایی انجام میشود. این نگاه در دوره جدید در حال بازنگری است و ما باید میزان صادرات و واردات خود با این کشورها را متوازن کنیم. اولویت ما در برقراری روابط با آفریقا باید اقتصادی باشد و مسائل سیاسی و فرهنگی در کنار آن انجام شود.»
قناد باشی در مورد ورود بخش خصوصی برای تجارت با آفریقا، تاکید میکند: «متأسفانه تجار ایرانی، شناخت خوبی از آفریقا ندارند و آفریقاییها نیز ایران را خوب نمیشناسند. چنانکه تعداد زیادی از مقامات و تجار آفریقایی از توانمندیها و ظرفیتهای ایران آگاه نیستند و وقتی به ایران سفر میکنند در جریان دیدار با مقامات کشورمان به این موضوع اذعان میکنند که آنچه که در ایران مشاهده کردند با آنچه که پیش از این تصور داشتند بسیار متفاوت است.»
ناصر کنعانی مقدم سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان دیروز (دوشنبه) در نشست خبری خود درباره سفر رئیسجمهور به زیمبابوه، کنیا و اوگاندا گفت: «این سفر فرصت بسیار مهمی برای ایجاد جهشی در روند همکارییهای مشترک سازنده و مفید میان جمهوری اسلامی ایران و این سه کشور صورت بگیرد. ظرفیتهای اقتصادی در این قاره بسیار زیاد است. ما این سفر را نقطه آغاز جدیدی توصیف میکنیم.»
وی تصریح کرد: «کشورهای حوزه آفریقا به صورت جدی علاقهمند به توسعه روابط با جمهوری اسلامی ایران هستند و ظرفیتهای اقتصادی، تکنولوژی و فنی جمهوری اسلامی برای آنها حائز اهمیت است. این سفر میتواند پاسخگوی تقاضاها در حوزه آفریقا و پاسخگوی هدف گذاری ایران برای توسعه مناسبات همه جانبه سیاسی و اقتصادی و تجاری با کشورهای آفریقایی باشد.»
منبع: مهرمنبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت دولت سیزدهم حسن روحانی قاره آفریقا روسیه چین هیئت دولت رئیس جمهور رژیم صهیونیستی دولت یازدهم اوگاندا محمد جواد ظریف رئیسی امور خارجه سفر رئیسی به کنیا خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت کشورهای آفریقایی جمهوری اسلامی کشور آفریقایی قاره آفریقا کشور آفریقا دولت سیزدهم رئیس جمهور بین المللی ظرفیت ها فرصت ها سه کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۰۲۲۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پول انتخابات و جنگ؛ اهداف واقعیتر سفر بلینکن به منطقه
تعداد سفرهای «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا به غرب آسیا طی ۷ ماه جنگ طوفان الاقصی تقریبا به اندازه انگشتان دو دست رسیده است. او اگر فاصله سفرهای خود به منطقه را باز هم کمتر کند از وزیر خارجه به سفیر غیر مقیم آمریکا در منطقه تبدیل خواهد شد. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، آنچه او را بارها با مسافرتی 11 هزار کیلومتری به پایتختهای منطقه کشانده، همگی به تبدیل رژیمصهیونیستی به «کتک خور همگانی» در منطقه مربوط میشوند. شاید پیش از این تصور میشد اگر رژیمصهیونیستی توسط دشمنانش محاصره شود در بدترین سناریوها همانند عثمانیها که «مرد بیمار خاورمیانه» نام گرفته بود، نامیده خواهد شد. طبق این تصور رژیم در بدترین وضعیت نهایتا مانند عثمانی به دولت بیماری با ویژگیهای مشابه دچار میشد؛ اما این مشکل مخصوص کشورهای پهناور و دولتهای قدرتمند است نه موجودیتهای کوچک با تنفس مصنوعی. وضعیت رژیم نازلتر از وضعیت بیماری است و با ادبیات دولتها قابل توصیف نیست.
حداقل طی 7 ماه جنگ، هر گروه و دولتی بوده که اراده کرده سیلیای بهصورت تلآویو زده است؛ از جمله دو دولت ایران و یمن که به شکل مستقیم دست به تنبیه رژیم زدهاند. این پدیده به بروز پدیده رژیمی سیلی خور و کتک خور در جهان منجر شده است. سفر اخیر آنتونی بلینکن به منطقه نیز برای پوشش و توجیه یکی از سختترین سیلیهایی است که رژیم طی هفتههای اخیر خورده است. پس از آنکه رژیمصهیونیستی به سفارت ایران در سوریه در 13 فروردین حمله کرد، تهران در شامگاه 25 بامداد و 26 فروردین در عملیات «وعده صادق» مراکز هدایت این عملیات را در دو پایگاه رژیم درهم کوبید.
این عملیات پیامدهای دردناکی برای کسانی داشت که دلخوش به رویاها بودند. دولتهایی که بدعهدی آمریکا در دفاع از خود را دیده بودند، خوشباورانه فکر میکردند واشنگتن حداقل برای حفظ رژیم هم که شده زمانی دست به اقدام خواهد زد.
وقتی آمریکا آنقدر تلاش خود برای دفاع پدافندی از رژیم را بزرگ کرد تا عدم دفاع تهاجمیاش از تلآویو به چشم نیاید، چشمان متحدان واشنگتن بازتر شد.
حرکت روی بندی که آمریکا برای دیگران کشیده احتمال سقوط بالایی دارد. فروپاشی دولت و ارتش وابسته اشرف غنی آخرین رئیسجمهور افغانستان که با تقلب بر سرکار آمده بود و وضعیت آشفته تلآویو به دیگران سرنوشت رژیمهای وابسته و دولتهایی که مسیر وابستگی به آمریکا را در پیش گرفتهاند، نشان میدهد. «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا روز (دوشنبه) در جریان تور منطقهای خود در ریاض ادعا کرد پیشرفت قابل توجهی در روند عادیسازی روابط عربستانسعودی و رژیم صورت گرفته و در مراحل پایانی قرار دارد. «فیصل بن فرحان» وزیر خارجه عربستان نیز به موازات این اظهارات در همان روز اعلام کرد کشورش به مراحل نهایی درباره توافق دو جانبه با آمریکا نزدیک شده است. این توافق به تعهدات امنیتی آمریکا به عربستان مربوط است که طبق آن واشنگتن باید در درگیریها به کمک ریاض شتافته و تسلیح سعودی با تسلیحات پیشرفته را آغاز کند. این توافق دوجانبه پیش از طوفان الاقصی بهعنوان یکی از پیششرطهای عادیسازی توسط عربستان مطرح شده بود.
اهداف منطقهای آمریکا در ماه هفتم
آمریکا درصدد به سرانجام رساندن توافق عادیسازی میان رژیم و عربستان است که اهداف جدیدی به آن نسبت به اهداف قبلی سنجاق شدهاند. این توافق اما همه آنچه آمریکا و بلینکن بهدنبال آن بودهاند، نیست. در ادامه به اهداف کنونی آمریکا پرداخته شده است.
1. پایان آبرومندانه جنگ
رژیم تاکنون 7 ماه را در جنگ بوده است. این جنگ با تفاوتهایی در چند جبهه جریان داشتهاند. ویژگی این جنگ پوشش چند جبههای است به این صورت که با کاهش تنشها در یک جبهه، افزایش تنش در جبههای دیگر آن را جبران میکند. نمونه آن خارج شدن نیروهای رژیم از مناطقی در غزه است که به کاهش تلفات صهیونیستها منجر شده و در ازای آن مقاومت لبنان بر شدت ضربات خود افزوده است. آشکار است که چیزی به نام پیروزی در انتظار تلآویو نیست و دیگر امکان ادامه جنگ نیز وجود ندارد. از این رو باید برای آن برنامهریزی کرد.
اگر رژیم طی توافق آتشبس با مقاومت غزه به جنگ پایان دهد، شکست را پذیرفته است. بر همین اساس غرب بهدنبال راه دیگری است. یک راه برای کاهش از تبعات آن، اعلام پایان جنگ در ازای عادیسازی روابط با سعودیهاست. به این شکل دلیل پایان جنگ شکست رژیم از نیروهای مقاومت غزه تلقی نخواهد شد، بلکه برخی آن را به دلیل دیپلماسی سعودی خواهند دانست که پذیرفت در ازای پایان جنگ روابط خود با تلآویو را عادیسازی کند. آمریکاییها اما به نظر میرسد اهداف بیشتری در رابطه با جنگ و عادیسازی داشته باشند. موضوع دوم تبدیل تهدید به فرصت است. اگر پیش از جنگ عادیسازی تبعاتی داشت و پس از آن نیز اینگونه تلقی میشد که ریاض کار سختتری برای ارتباط با تلآویو دارد، واشنگتن تلاش میکند برخلاف برداشتها بتواند تهدید جنگ را با اعلام عادیسازی در ازای پایان کشتار و محاصره غزه، به فرصت تبدیل کند. هدف سوم آمریکا استفاده از مواهب تجاری عادیسازی برای بازسازی و کنترل گروههای سیاسی رژیم است. ایجاد روابط پرحجم با عربستان و رشد جدی روابط تجاری میتواند ضمن کمک به بازسازی اقتصاد رژیم برای گروههای سیاسی صهیونیست نیز جذاب باشد. برخی گروههای سیاسی صهیونیست که به این مواهب تجاری چشم دارند تلاش خواهند کرد در جامعه و دولت رژیم برای پایان جنگ در ازای عادیسازی فعالیت کنند.
فروش تسلیحات ساخت رژیم به عربستان یکی از شاخههای درآمدی روابط است. اخذ پروژههای بزرگ کارخانههای آب شیرین کنی، ساختمانسازی و شهرکسازی و همچنین ایجاد باغها و مزارع کشاورزی در محیطهای سخت کویری از جمله حوزههای همکاری دو دولت است. هدف چهارم آمریکا بیحاصلسازی عملیات 7 اکتبر است. واشنگتن از ابتدای جنگ تبلیغ کرده بود عملیات 7 اکتبر برای جلوگیری از توافق عادیسازی صورت گرفت و امروز قصد دارد با پایان جنگ از طریق این توافق به دیگران بگوید طراحان به هدف خود دست نیافتند.
2. درگیری کشورهای مسلمان با یکدیگر
شاید توسعه جنگ از مبدا و با حضور رژیمصهیونیستی هدف آمریکا نباشد و این کشور نخواهد جنگی منطقهای شکل بگیرد اما واشنگتن قطعا قصد دارد درگیریهای سیاسی و زد و خوردهایی میان کشورهای منطقه با یکدیگر صورت گیرد تا رژیم از مرکز توجهات و تمرکز فشارها خارج شود. غرب درحالیکه ایران در عملیات وعده صادق به شکل مستقیم رژیمصهیونیستی را هدف قرار داد، بدون آنکه تلآویو را خطاب قرار دهد درحال تحریک کشورهای عربی علیه تهران است.
3. تثبیت حقوقی و ساختاری مواضع
غرب و متحدانش در منطقه برای پیشبرد اهداف خود از ضعف نظامی رنج میبرند. این ضعف نظامی با توجه به حجم عظیم تسلیحات فروخته شده به کشورهای منطقه مربوط به حوزه ابزارها نیست اما در کلیت متحدان آمریکا در منطقه توانمندی نظامی کمی دارند. برای آنکه این ضعف برای آنها دردسرساز نشود، آمریکا قصد دارد با فریز کردن مرزها و با ترساندن دیگران، آنها را به لحاظ حقوقی و ساختاری تثبیت کنند. این اقدام با ارائه تضمینهای امنیتی شبیه آنچه در ناتو وجود دارد، صورت خواهد گرفت. نمونه روشنی از این اتفاق در شرق اروپا وجود دارد. روسیه بهعنوان دومین ارتش بزرگ دنیا که در کنار آمریکا قدرتمندترین قدرت هستهای جهان است به اوکراین حمله کرده تا مانع عضویتش در ناتو شود اما علیه کشورهای بالتیکی کوچکترین اقدام نظامی را انجام نداده است.
آمریکا با این تجربه درصدد گسترش تضمینهای امنیتی خود به غرب آسیاست. با این وجود مشکلی در این منطقه گریبانگیر واشنگتن است که نشان میدهد مقایسه دو منطقه غرب آسیا و شرق اروپا اشتباه است. واشنگتن نه براساس پیمان و تعهد نظامی بلکه خود راسا و به شکل مستقیم وارد منطقه شده، عملیات کرده و در هر نقطهای با مقابله مواجه شده است. نتیجه این درگیریها نیز شکست آمریکا و کشته شدن هزاران نفر از سربازان ارتش این کشور بوده است. شکست سعودیها در جنگ با یمن نیز از نوعی نبود که با تعهد امنیتی آمریکا یا پیمانی شبیه ناتو قابل رفع باشد.
4. ساخت یا نمایش پیروزی پس از شکست
آمریکا قصد دارد در وهله اول در صورت امکان با هراس افکنی از پاسخ ایران علیه رژیم در عملیات وعده صادق بتواند اتحادی علیه ایران تشکیل دهد و در صورت عدم تحقق آن، در وهله دوم با مانورهای رسانهای و لفظی اینگونه نمایش دهد که اجرای عملیات به زیان ایران بوده و خوراکی برای افکار عمومی و رسانههای مرتبط با خود ایجاد کند. در این خصوص باید دید عملیات ایران علیه خاک فلسطین اشغالی با مختصاتی که برای آن در نظر گرفته شده بود آیا واقعا باعث اتحاد کشورهای منطقه علیه تهران شده است؟ به نظر نمیرسد در واقعیت این عملیات چنین نتایجی داشته باشد، بلکه آمریکاییها درصدد ایجاد این نگاه با تلاش فراوان یا نمایش تحقق آن با هدف ایجاد هراس در تهران هستند.
5. متفاوت شدن روسیه و چین
روسیه و چین در ماههای اخیر رویکرد متفاوتی را درخصوص رژیم اتخاذ کردهاند که به زعم بسیاری بهخاطر سیاستهای پیشین این دو تعجببرانگیز است. چین و روسیه با محکوم کردن حمله رژیم به سفارت ایران در سوریه و دفاع از پاسخ ایران در عملیات وعده صادق به زعم بسیاری متفاوت از سیاست پیشین خود عمل کردهاند. با اینحال چنین دیدگاههایی با سنجش کاملی همراه نبودهاند. پکن و مسکو در گذشته سیاستی را اتخاذ کرده بودند که دیگر با فضای فعلی منطبق نیست؛ بهویژه اینکه رژیم با اقداماتش جهان را در لبه پرتگاه قرار داده است.
از سوی دیگر چین و روسیه به همراه ایران مواضع همگرایی درخصوص اوکراین، غرب آسیا و شرق آسیا را نشان میدهند که بیم هماهنگی میان آنها را در پی داشته است. احتمال دارد آمریکا با نگرانی درخصوص ابعاد و ماهیت همکاریها میان قدرتهای شرقی درصدد بازآرایی متحدان و منابع خود برای رویارویی با موقعیت جدید باشد.
6. توجیه عدم حمایت کامل از تلآویو
در عملیات وعده صادق، غرب از رژیم که مهمترین دارایی این مجموعه در غرب آسیا شناخته میشود تنها به شکل دفاعی حمایت کرد. این درحالی است که پیش از آن افکار عمومی و نخبگان دولتی فکر میکردند هر کشوری که با تلآویو درگیر شود به صورت مستقیم با واشنگتن مواجه خواهد شد. کشورهای منطقه از خود میپرسند در صورت وقوع اقدامات مشابه آمریکا چه اقدامی انجام خواهد داد. سعودیها تجربه قبلی نیز دارند که به سال 2019 و هدف قرار گرفتن تاسیسات آرامکو مربوط است. در آن برهه نیز آمریکاییها دست به اقدامی نزدند اما هیچکس فکر نمیکرد این بیعملی درخصوص رژیم نیز تکرار بشود.
بر همین اساس است که دونالد ترامپ رئیسجمهور پیشین آمریکا برای جلب نظر لابیهای صهیونیستی و عربی گفته است «اگر درگیری بین ایران و اسرائیل رخ دهد، از اسرائیل حمایت میکنم.» این سخنان اشارهای به برداشتها درخصوص عدم حمایت آمریکا از رژیم است.
7. توجیه چتر سوراخ رژیم
آمریکا از یک دهه قبل تلاش داشت با کاهش اقدامات عملیاتی در منطقه، ضمن حفظ حضور سنگین خود در آن، از هزینهها و ضایعات استقرار نظامی خود بکاهد. این اتفاق براساس برونسپاری ماموریتها به متحدان منطقهای صورت میگرفت.هدف از آن نیز اختصاص منابع بیشتر به شرق آسیا معرفی میشد.
واشنگتن تاکید میکرد پس از این تغییر آرایش، صهیونیستها متولی و سرپرست متحدان آمریکا در منطقه خواهند بود. حالا که این متولی خود به یک «کتکخور همگانی» در منطقه تبدیل شده و از گروههای شبهنظامی (مقاومت غزه، لبنان و عراق) تا دولت ایران آن را میکوبند، این فرضیه غلط از آب درآمده است.
برای مدتها اینگونه برداشت میشد که جنگ با شبهنظامیها سخت است و به همین دلیل آسیبهایی که تلآویو از نبرد با آنها میبیند چندان مهم نیستند. بر این اساس رژیم میتوانست با تجهیزات نظامی خود دولتها را که احساس مسئولیت بیشتری نسبت به جمعیت خود داشته و باید برای حیات اعتباری داخلی-بینالمللی داشته باشند، با تهدید روبهرو کرده و آنها را از مواجهه با خود منصرف کند. در عملیات وعده صادق ثابت شد رژیم قادر به چنین اقدامی علیه ایران نیست. اعراب به همین دلیل خواهان تعهد و تضمین امنیتی آمریکا هستند که در منطقه بماند و در صورت بروز درگیری به شکل مستقیم و حداکثری از آنها حمایت کند.
8. تامین مالی برای ترمیم ضعفهای پدافند هوایی غرب
پدافند هوایی غرب با وجود آمادگی دوهفتهای و هشدارهای ایران سه روز پیش از عملیات، و با وجود فاصله یکهزار کیلومتری ایران تا سرزمینهای اشغالی ناکام ماند. غرب در برابر این حمله از امکانات کشورهای زیادی استفاده کرد و عملا سیستم یکپارچه و گستردهای را در اختیار داشت. به نظر میرسد طرح چتر پدافند منطقهای در برهه کنونی یک نقشه برای فریب کشورهای منطقه جهت تامین هزینههای مالی توسعه فناوری، ارتقا و ساخت سامانههای جدید پدافند هوایی است تا سامانههای شکستخورده جایگزین شوند.
9. پر ساختن خلأ تسلیحاتی ایجادشده
کشورهای منطقه پس از ناکامی رژیم و متحدان غربیاش در دفع عملیات ایران احتمالا به بازطراحی سیستم نظامی و تسلیحاتی خود میاندیشد. آمریکا درصدد کنترل این روند شکلگرفته و در صورت امکان جلوگیری از آن است.
احتمال دارد برخی از این کشورها به بهبود روابط خود با محور مقاومت گام برداشته و تعدادی نیز با اهدافی چندگانه به سمت روابط با تامینکنندگان تسلیحاتی دیگری بروند. بهعنوان مثال تامین پدافند هوایی و تسلیحات هجومی مانند موشکهای بالستیک میانبرد از چین میتواند ضمن ارتقای توان تسلیحاتی کشورهای منطقه به تامین تسلیحاتی منجر شود که آمریکا آنها را در اختیار کشورهای منطقه قرار نمیدهد. همچنین خرید از چین تقویتکننده این احتمال است که پکن در روابط تهران با این کشورها دست به میانجیگری بزند. از سوی دیگر روابط با تولیدکنندگان غیرآمریکایی سلاح میتواند واشنگتن را به فروش تسلیحات پیشرفتهتر به کشورهای منطقه ملزم سازد.
10. تامین هزینههای انتخاباتی
دولت جو بایدن امیدوار است در ازای ارائه تضمین و تعهد امنیتی به عربستان بتواند پول سعودی را به کمپین انتخاباتی خود جذب کند. اگر سعودیها راضی به حمایت مالی از بایدن در انتخابات پیش رو نباشند باید خود را برای تعویق ارائه تعهد امنیتی و یا تضعیف مفاد آن آماده کنند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/